صفحه شخصی سید علی مرتضوی   
 
نام و نام خانوادگی: سید علی مرتضوی
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی عمران - پایه نظام مهندسی: دو
شغل:  طراحی و محاسبات ساختمانهای صنعتی
شماره نظام مهندسی:  20-300-3071
تاریخ عضویت:  1388/12/21
 روزنوشت ها    
 

 سکونت خانواده در خودرو فرسوده +عکس بخش عمومی

15

چندی است که فشارهای روزمره زندگی، سکونت خانواده بی‌پناه کرمانشاهی را در خودرو سیمرغ فرسوده رقم زده است.

به گزارش خبرنگار مهر از کرمانشاه، ماه‌هاست که بی‌سرپناهی، خانواده‌ای را به کوچه و بازار کشانده است و این خانواده شب و روز خود را در یکی از خیابانهای کرمانشاه سپری می‌کنند.

چند هفته‌ای است که سخن از خانواده به میان می‌آید که خانه و کاشانه‌شان اتومبیل سیمرغی است که بعد از سالها جاده و خیابان نوردی، حال به خانه و مسکن خانواده‌ای بی پناه مبدل شده است.
 


 

به سراغ این خانواده می‌رویم، پدر در ماشین نبود و برای تهیه ناهار و شام آن روزشان، به دنبال جمع آوری پلاستیک و نان خشکه می‌رود و نوه 8 ساله اش را به جای فرستادن به مدرسه و بازی با همسالانش، با خود به جمع آوری پلاستیکهای کهنه برده است، تا در این سن، واقعیتهای زندگی را از نزدیک بفهمد.

سوالات خود را از شهین، یکی از ساکنان اتومبیل سیمرغ می‌پرسیم.

یک پایش فلج است و قدرت راه رفتن ندارد و در گوشه‌ای از داخل اتومبیلشان که نقش حال و پذیرایی خانه شان را هم بازی می‌کند، کز کرده است و به آرامی به یکایک سئوال‌های ما جواب می‌دهد.

شهین می‌گوید: اسمم شهین است و 38 سال دارم. چند سال پیش شوهرم فوت شد و من و پسرم را در این دنیا تنها گذاشت و به ناچار برای داشتن سرپناهی ولو کوچک مجبور شدم که زندگی در کنار پدرم را برای دومین بار تجربه کنم.

وی می‌گوید: بدتر از همه چیز، این است که پدرم هم به بیماری لاعلاجی مبتلا شده است و پزشکان از وی قطع امید کردند.

از مشکلاتش می‌پرسیم و می‌گوید: پدرم در یکی از محلات قدیمی شهر کرمانشاه، خانه‌ای کوچک داشت که چند سال پیش سند آن به عنوان ضمانت یکی از آشنایان زیر رهن بانک می‌رود ولی بی خبر از همه جا، وام گیرنده هیچ یک از قسطهای خود را نمی دهد و بانک با حکم قوه قضائیه، خانه ما را به سود خود مصادره می‌کند و ما در بدترین شرایط ممکن، آواره کوچه و خیابان می‌شویم.
 


 

این زن می‌گوید: پدرم قبل از این اتفاق، تعمیرگاه دوچرخه سازی داشت ولی بعد از این مریضی اش شدت گرفت و حالا او نیز همراه من و پسرم آواره کوچه و خیابان است و سه نفری در کنار هم شبهای طولانی و سرد زمستان را در پشت اتومبیل فرسوده مان به روز می‌رسانیم.

هیچ مسئولی به سراغمان نیامده است

به گفته شهین و ساکنان خیابان، این خانواده بیش از سه ماه است که در این خیابان زندگی می‌کنند.

وی می‌گوید که نه تحت پوشش نهادی هستند و نه کمکی از جایی دریافت می‌کنند.

ساعتی به انتظار برگشتن فرج و نوه اش می‌نشینیم تا شاید از خیابان گردی‌های بی امید و عبث برگردند که مفید واقع نشد و موفق نشدیم با وی گفتگویی کنیم.

 

شنبه 17 دی 1390 ساعت 12:02  
 نظرات    
 
مهدی رجالی 21:00 شنبه 17 دی 1390
1
 مهدی رجالی
وای وای

کاشکی کاری از دسم بر میومد.
رضا مهیاری 21:56 شنبه 17 دی 1390
1
 رضا مهیاری
متاسفم
مطلب کیانی زاد 22:15 شنبه 17 دی 1390
2
 مطلب کیانی زاد
نمی دونم چی بگم ولی این جمله منو خیلی خیلی ناراحت کرد:""""""پدرم در یکی از محلات قدیمی شهر کرمانشاه، خانه‌ای کوچک داشت که چند سال پیش سند آن به عنوان ضمانت یکی از آشنایان زیر رهن بانک می‌رود ولی بی خبر از همه جا، وام گیرنده هیچ یک از قسطهای خود را نمی دهد و بانک با حکم قوه قضائیه، خانه ما را به سود خود مصادره می‌کند و ما در بدترین شرایط ممکن، آواره کوچه و خیابان می‌شویم. """""".
مهدی ناطقی 06:51 یکشنبه 18 دی 1390
2
 مهدی ناطقی
1- بانکداری اسلامی به این میگن دیگه

کاش مسئولین سایت یک شماره حساب می دادن و همه بچه ها , مقداری پول واریز می کردن . ( هر مقدار ) یا اینکه مقدارش رو مشخص کنند مثلا 100000 ریال . شاید واسه این خانواده کمکی بشه .

این یک گوشه ناچیز از ندیدنهاست . از فقر و بیچارگی ....
محمد ذوالفقاری 08:51 یکشنبه 18 دی 1390
1
 محمد ذوالفقاری
واقعا جای تاسفه
یحیی بهمنی 09:27 یکشنبه 18 دی 1390
1
 یحیی  بهمنی
جای بسی تأسف...
معصومه السادات میرافضلی 09:30 یکشنبه 18 دی 1390
1
 معصومه السادات  میرافضلی
بمیرم الهی

خدا کمکشون کنه
از این دست افراد تو کشور ما کم نیستن
بهنام مکسایی 10:55 یکشنبه 18 دی 1390
1
 بهنام مکسایی
خدا کنه که مشکل مسکن همه حل بشه.
م افتخاری 11:49 یکشنبه 18 دی 1390
1
 م افتخاری
جای بسی تاسف است که در کشوری که مشکل مسکن ندارد این مناظر رویت شود
حسن ابراهیمی 18:28 یکشنبه 18 دی 1390
1
 حسن  ابراهیمی
بنی آدم اعضای یکدیگرند ...
مسعود احمدنژاد 20:06 سه شنبه 20 دی 1390
0
 مسعود احمدنژاد
یکی را داده ای صد ناز و نعمت
یکی دریا به دریا رنج و محنت